سفارش تبلیغ
صبا ویژن

?اسلامِ عزیز، مرا ببخش?!

تقدیم به مادرم، دریای بی کران فداکاری و عطوفت که وجودم برایش همه رنج بود و وجودش برایم همه مهر!

خدای را بسی شاکرم که از روی کرم، مادر فداکار نصیبم ساخته تا در سایه ی درخت پربار وجودش

بیاسایم و از ریشه ی آن شاخ و برگ گیرم و از سایه ی وجودش در راه کسب علم و دانش تلاش نمایم.

مادری که بودنش تاج افتخاری است بر سرم و نامش دلیلی است بر بودنم، چرا که، پس از پروردگار

مهربانم، مایه ی هستی ام بوده، دستم را گرفته و راه رفتن را در این وادی زندگی پر از فراز و نشیب

آموخت. آموزگاری که برایم زندگی، بودن و انسان بودن را معنا کرد.

?اسلامِ عزیز، مرا ببخش?!

اسلام عزیز!

ای دین زیبا و مقدسِ بیمانند. آه که بس شرمنده و گنهکار تو ام!

 مرا ببخش که چون طفل بودم، مرابه موسیقی و رقص و لهو و لعب عادت دادند، قرآن را از من گرفتند،
حدیث را برداشتند، و چشمان معصوم و پاکم را در معرضِ فلم ها و درامه های  لجن قرار دادند.

مرا ببخش! چون نو جوان شدم، شب و روز بفکر غیر بودم، واز تو داشتم آهسته آهسته فاصله میگرفتم!

عاشق این شدم، عاشقِ آن شدم، ولی محبت و عطوفتِ تو را در قلبم احساس نکردم، چون قلب و فکر و

هوشم را بجای دیگری به بهای ناچیزی فروختم.

اسلامِ عزیز!

مرا ببخش چون هر گنه و ناسزائی که از من سرزد، دیگران نامِ تو را بد کردند، به تو بد و بیراه گفتند، و نام

تو را در لیست سیاه ثبت کردند، گفتند این مسلمان است، و این برای اسلام است.

مرا را ببخش که مسلمان درستی نبودم و خودم را مسلمان معرفی کردم!  تو گفتی چنین کن، ولی من

چنان کردم. تو راه فلاح و کامیابی را نشانم دادی، من به بیراهه و ناکامی گرویدم.

اسلامِ عزیز!

مرا ببخش که با عملکردم، نام تو را در جهان بد کردم و قدر و عزت تو را ندانستم.

قتل و قتال، انتحار و انفجار من کردم، و لیکن گفتند تو بدی، و انگشت و زبانِ لعن، بر تو دراز کردند.

دزدی و غارت، آدم ربائی و شیطنت و شماتت، همجنس گرائی و لواطت، سگ جنگی و خباثت، همه از

من سر زد، ولی همه انگشت انتقاد بسوی تو دراز کردند، و گفتند عیبِ توست!

اسلامِ عزیز!

مرا ببخش که چنان بد عمل کردم که چندین ضعیف الایمان را نیز از تو فرار دادم تا تو را رها کردند و در آغوش مشرکان خوابیدند.

دروغ گفتم، زنا کردم، رشوه ستانیدم، غیبت و نمامت را پیشه کردم، بالای زن و ناموس مردم تجاوز کردم، همه بنام تو ختم شد!

همه را از آدرس تو تحویل گرفتند! گفتند فلان مسلمان بود، کافر اگر بود، چنین نمیکرد.

گفتند: دیدی؟ این همه از سلام است.

اسلام عزیز!

بنام تو، از آدرس تو، بنام عالمِ دین، رهبر و پیشوا، نماینده ی حزب فلان و بسملان، قاری قرآن، ملای محل،

قاضی شهر، قومندان، طالب، داعش، و ده ها مراجع دیگر، چی کار های بهیمی که نکردم!

تکفیر کردم، مردم را به بیراهه کشاندم، بالای پسر و دختر مسلمانان تعرض کردم، در کرسی قضاوت، با

آنکه خودم پیر و زارم، برای ستانیدنِ حقِ خواهری، بُردِ دعوای را بر عروسی با او مشروط دانستم،

قتل ناحق کردم و دریای خون در شهر ها جاری کردم، با چهار مسلمان نمای دیگر، زن و بچه ی مردم را به

محکمه ی صحرائی کشاندم، با چوب و لگد زدم، در محضر عام گردن بریدم، و چی منکرات دیگری را که

انجام ندادم.

اما، در اخیر، همه اش را بنام تو مُهر و رقم زدند و گفتند اسلامِ افراطی، اسلام، طالبی، اسلام داعشی،
اسلام این، اسلام آن!

گفتی ربأ مخور، حرام ها را حلال مشمار!

گفتم مسلمانم، ربأ حلال است، موسیقی از شیر مادر حلال تر است، این حرام و آن حرام را بر خودم حلال کردم، اسلام امریکائی، اسلام مدرن، اسلام غربی و…برچسب های دیگری بر تو زدم. این همه خودخواهی …






موضوعات مرتبط:
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 97/9/25 توسط  دخت قشمی


شمارنده

دریآفت کد بـالآبـر حجاب





تمامی حقوق این وبلاگ برای حرف خواهرانه . دخترونه . مهربانی . دوستی . الله بامن است . حجاب محفوظ است .