"همسر فرعون" تصمیم گرفت که
عوض شود و شُد یکی از زنان والای بهشتی،
پسر نوح تصمیمی برای عوض شدن
نداشت، غرق شد و شُد درس عبرتی
برای آیندگان،
اولی همسر یک طغیانگر بود
و دومی پسر یک پیامبر
برای عوض شدن هیچ
بهانه ای قبول نیست،
این خودت هستی که تصمیم
می گیری تا عوض شوی،
تا عمر داریم باید انتخاب کنیم،
با پایانش دیگر دیر شده و بیفایده خواهد شد،
فرصتت را از دست نده...
آیا می دانید ”حـــــیا“ چیسـت
حــــیا آن است که:
1وقتی در هنگام ضرورت بیرون می روید، چشمان خود را به پایین بدوزید
حـــــیا آن است که:
2وقتی در هنگام ضرورت با نامحرم سخن گفتید، صدای خود را نازک نکنید
حــــیا آن است که:
3در انجام نیکی ها و عبادات پیشی بگیرید و تواضع داشته باشید
حـــــیا آن است که:
4در جلوی نامحرمان نــخندید حیا آن است، ”باحجاب باشید“...
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت
با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران
داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری
و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.
عصبانی میشی و بهش میگی:
ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه :
عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم.
بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟
چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟
اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه!
دوست داشتن به دله…
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی:
مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی
بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه!
دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای اسلام و قرآن و پیامبرم می کنم ، حجاب که قابلشون رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم !
ولی چــــــادر به تقوا نزدیک تر است.
حجاب داشتن منطق و دلیل آنچنانی هم نمی خواهد
کمی فکر می خواهد که بین یک دوراهی
کدام را باید انتخاب کنیم؟
رضایت الله...
یا چشم های هرزه و هوس دیگران...
ببین ارزش تو کدام است و بعد انتخاب کن
برای چه کسی آرایش میکنی خواهرم؟!
اگر از زنانی که چنین لباسهایی را میپوشند بپرسی چرا چنین چیزی را میپوشی، خواهند گفت: چون زیباتر است... اگر چنین گفت به او
بگو: برای چه کسی خود را زیبا کردهای؟! برای چه کسی؟ برای یک خواستگار محترم... یا همسری پاکـــــدامن؟
هرگز...
خود را برای پستترین مردان زیبا میکنند، کسانی که توجهی به مراقبت خداوند ندارند، برای مردانی که شرف و عفت و کرامت زنان برایشان
هیچ اهمیتی ندارد... مردانی که تنها در پی شهوت خود و لذت نگاه به زنان هستند و هرگاه زنی را به دست آوردند و او را «مصرف» کردند دورش
میاندازند و در پی شکاری دیگر میافتند.
به خدا این زیبایی نیست که با آن
خود را در معرض لعنت و خشم خداوند قرار دهی، زیبایی حقیقی آن است که با طاعت خداوند به دست آید.
زندگی کردن را باید،
از لبخند صادقانه کودک آموخت ...
هیچ کودکی ،
نگران وعده بعدی غذایش نیست ...
زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد؛
ای کاش من هم مثل او
به خدایم ایمان داشتم