پــــدر زحــمتکش در دمای 50 درجه سخــت مشغول کـار کــردن بــود
و پسر 26 ساله اش بــی توجــه غــرق در فـــیسبوک ایـن پست را گذاشت:
" بسلامتی همه ی پدرها ..." !
مـــادر از 5 صبح بیدار شده بود و مشغول کـــار های خــانه
ولی دخـــترش ساعت 2 ظهر از خواب بیدار شد و چـــند ساعت بعد در فیس بوک پست گذاشت :
همه ی هستی ام مادر...
در هـــمان لحـظه مــادر وارد اتاق دخـــــتر شد
دخــــتر داد زد : هـــزار بار بهت گفتم بی اجــازه نیا تو اتاقم، نمی فهمی؟؟؟
راستی، پست دختر کلی لایک خورد...!
هیــــچ فکـــر کرده ایم کـــه شعار هایمان در دنیای مجـازی، چــقدر، به رفــــتارمان در فــضای حـــقیقی شباهت دارد؟!
****************
****************
****************
کاش ...!
کسی یاد معلمهایمان میداد ؛
که اول مهری،
شغل پدرها را نپرسند...!
وقتی هنوز احترام به همهی شغلها
و افتخار به همهی پدرها را ،
یاد دانش آموزانشان ندادهاند!
حالا قصهی چشمان یتیمی
که نم میخورد، بماند...!
**************
**************
**************
یاد بگیر واسه دو نفر
تو زندگیت جونت رو بدی
اولی پدری که واسه برد تو ، زندگیشو باخت
دومی مادری که با دعاهاش زندگیتو ساخت