سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

شما هم شنیده اید وقتی دوستی، رهگذری، همکاری و... را امر به معروف و نهی از منکر می کنید یا دیگران به او تذکر می دهند

با قیافه ای حق به جانب و ادعای مقدس و پاک بودن می گوید مگر چکار کردم دزدی که نکردم از دیوار مردم که بالا نرفتم 


انگار همه ی بد های عالم دزدی را زشت ترین گناه می دانند اما دزدی که فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست 


بله درست شنیدید گفتم دزدی که فقط بالا رفتن از دیوار مردم یا زدن کیف یا جیبشان نیست


دزدی فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست


وقتی پزشکی برای «نفع رساندن» به همکار و رفیق رادیولوژیست خود، بیمار بی خبر از همه جا را به او حواله میکند،


این دزدی است!


وقتی راننده تاکسی مسافر شهرستانی ناآشنا را در شهر دور خودش می چرخاند و دو برابر کرایه میگیرد،


این دزدی است!


وقتی تعمیرکار ماشین با دست های چرب و چیلی و درحالیکه عرق پیشانی اش را پاک میکند، برای تعویض یک پیچ از شما دویست هزارتومان میگیرد،

شما نمیدانید و تشکر هم میکنید، ولی خودش میداند که حق العمل اش پنج هزار تومان است،


این دزدی است!


وقتی کارمند مملکت به جای کار، میگوید سیستم قطعه و بازی می‌کند و فیلم دانلود میکند،


این دزدی است!


وقتی به جای حل کردن مشکل مردم، مدام وعده میدهند، اعتماد آنها را می دزدند و در ادامه ایمان و دین و باورش هم به خدا کمرنگ میشود،


این دزدی‌ است!


وقتی استاد بدون مطالعه وارد کلاس میشود و برای پر کردن وقت کلاس از دانشجوها میخواهد یکی یکی بیایند و کنفرانس! بدهند،


این دزدی است!


وقتی کارخانه داری به جای لیمو، اسید سیتریک می ریزد توی شیشه و به اسم آبلمیوی خالص به خلق الله میفروشد،


این دزدی است!


وقتی مامور بهداشتی اینها را می بیند و صورتش را آنطرف میکند،


این دزدی است!


دزدی فقط جیب بُری توی اتوبوس نیست، دزدها هم همیشه روی دست شان خالکوبی های گنده ندارند و کاپشن خلبانی نمی پوشند!


دزدها میتوانند بوی خوش ادکلن بدهند، ساعت گرانقیمت ببندند، میتوانند لباس مارک دار بپوشند و حرفهای قلمبه سلمبه هم پست کنند و بزنند، اما وقت و عمر مردم را بدزدند!


دزدهای تابلودار! دزدهایی که دست و پایشان را خالکوبی اژدها میکنند، به مراتب از دزدهای کت و شلوار پوش و ادکلن زده قابل تحمل ترند!


احساس مسولیت و وجدان داشته باشیم!


 ممکن هست کسی متوجه نشود آنچنان ظریف و حرفه ای دزدی شود که دوربین های مدار بسته ام عاجز از ثبت و ضبطش شوند 


 اما خدا که می بیند 


 مطمئن باشیم چوب خدا صدا ندارد 


دزدی نکنیم تا دین و دنیایمان اصلاح شود 


قرار ملاقات پسر و دختر جوان به فاجعه‌ی بزرگی انجامید.*


پسر جوان فاسد الاخلاقی که از قبل با دختری جوان آشنا شده بود و توانسته بود او را گام به گام بفریبد و وانمود کند که دارد از عشق او آب می‌شود و قلبش بدون او تاب و تحمل ندارد…


بالأخره توانست آن دختر را رام کند و او را فراچنگ آورد تا کامش را از او بر گیرد.


دختر جوان را دعوت کرد تا روز شنبه هفته‌ی آینده رأس ساعت پنج در مکانی بسته و فضایی رمانتیک با هم گفتگویی داشته باشند.


دختر جوان نیز موافقت کرد و روز موعود فرا رسید.

پسر جوان در خانه‌اش به انتظار نشسته بود و با دیگر دوستانش هم تماس گرفته و آن‌ها را از قصه‌ی این دختر با خبر کرد. دقایقی به ساعت پنج مانده بود که مادرش زنگ زد و گفت:

زود بیا خونه که حال پدرت خوب نیست. مجبور شد از دوستانش جدا شود؛ البته آنان گفت: هنگامی که آن دختر آمد، شما کار خود را انجام دهید،

من می‌روم و به پدرم سری می‌زنم.. از خانه بیرون شد و دوستانش را در انتظار آمدن دختر جوان ترک کرد.


ساعت پنج رسید و دختر نیز وارد شد. این گرگ‌های بی وجدان همگی بر او تاخته به تجاوزش پرداختند.


وانگهی خانه را ترک نموده و او را در حالت بیهوشی رها کردند…


در همین حین که این حادثه به وقوع می‌پیوست، پسر جوان پیش پدر رسید تا از حالش اطمینان حاصل کند؛ مادرش به سویش آمد و گفت: چرا خواهرت را با خود نیاوردی؟


گفت: خواهرم؟ از کجا همراه من بیاید؟


مادر گفت: او را فرستاده بودیم تا تو را بیاورد؛ تو که تلفن‌های ما را جواب نمی‌دادی..


جوان به سرعت از خانه‌ی پدری خارج شده و دوان دوان خود را به خانه‌ی خویش رساند…


ناگهان خواهرش را دید که در خانه‌اش مورد تجاوز قرار گرفته و از حال رفته است..


هان که خودش حیله گر، ترتیب دهنده و همه کاره‌ی این ماجرا بود و قربانی هم نزدیک‌ترین انسان به او …


او خواهرش بود..


*این قول رسول الله صلى الله علیه وسلم را به یاد داشته باشید: «افعل یا ابن آدم ما شئت، فکما تدین تدانُ»؛ ای فرزند آدم! هر چه خواهی کن؛ هر چه بکنی، همان را خواهی دید.*


*دیر یا زود رُخ این مظالم به سوی خودت خواهد بود..پس نسبت به کردارهایت از الله بترس که همگی به سوی خودت باز خواهند گشت.*

« بــــا اخــــلاق خوب با مردم رفـتــــار کن »

 اخلاق خوب موجب برکت و سعادت است و بد اخلاقی سبب زشتی و بدبختی می شود در روایت آمده است :

انسان با اخلاق خوبش به درجه ی روزه دارِ شب زنده دار می رسد . در جای دیگری پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم می فرمایند

: آیا شما را خبر ندهم که چه کسی از همه بیشتر در روز قیامت به من نزدیک تر خواهد بود ؟! خوش اخلاقهایتان . 


حضرت ام المؤمنین عایشه صدیقه رضی اللّه عنها می فرمایند : اخلاق پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم قرآن بود .


اخلاق خوب و چهره ی خندان ، نعمت عاجله ای است که خداوند متعال آن را به کسی می دهد که در حق وی اراده ی خیر بکند . و عصبانیت و خشم ، درد و عذاب همیشگی انسان است 

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه 


خلقی بتو مشغول و تو غایب زمیانه


گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد 


 یعنی که تورا می طلبم خانه به خانه


هرکس بزبانی صفت حمد تو گوید  


 مطرب بسرود نی و بلبل به ترانه 


حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار


 او خانه همی جوید و من صاحب خانه 


مقصود من از کعبه و بتخانه توئی تو 


 مقصود توئی کعبه و بتخانه بهانه 


چون در همه جا عکس رخ یار توان دید 


 دیوانه نیم من که روم خانه بخانه


تقصیر خیالی به امید کرم تست 


یعنی که گنه را به ازین بهانه 






موضوعات مرتبط:
برچسب ها : معصیتتقواخواهروبرادرمجازی
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 98/5/27 توسط  دخت قشمی


شمارنده

دریآفت کد بـالآبـر حجاب





تمامی حقوق این وبلاگ برای حرف خواهرانه . دخترونه . مهربانی . دوستی . الله بامن است . حجاب محفوظ است .