??
دیوانگی شیرین??
دختری در کلاس چهارم به معلمش گفت :
خانم اجازه خواهرم دیوونه ست
معلم گفت : کلاس چندمه خواهرت ؟
گفت: در دانشگاه درس می خونه ..
معلم گفت : خب پس چرا به خواهرت اینو می گی ؟
گفت : شما خودتون قضاوت کنین ، تصور کن خواهر من امسال دراین سرما ی شدید ریاض که گاهی از صفر درجه هم پایینتر میره ، وقتی ما می خوابیم او بلند میشه و این رختخواب لذیذ رو
ترک می کنه و میره قیام اللیل می خونه !
حتی بخاری هم اتاقا رو گرم نمی کنه ما از شدت سرما داریم منجمد میشیم ولی خواهرم میره وضو می گیره و نماز قیام اللیل می خونه ...
ما داریم از سرما می میریم واین نماز می خونه دیوانگی ازین بیشتر ؟!...
خانم این این دیونه نیست ؟
شرمندگی شدیدی در وجودم احساس کردم وقتی اینها راشنیدم ، از خودم پرسیدم : آری و بعضی وقتها سرما به 4درجه زیر صفر می رسه ! چه لذتی از خواب بالاتر را این دختر چشیده دراین
نماز شب که خواب راحت را رها می کنه و تو این سرما نمازش رو می چسپه؟
چه لذتیست ؟ درحالیکه خانواده در غفلت و خواب بسر می برند و چه چیزی باعث شده خواهرش این پیام رو به من برسونه ؟ آیا چیزی دراین حرف برای من پنهانه که باید بفهمم ؟
چه لذتیست دیدا خداوند که مهم تر از همه این اسباب راحتی هاست؟!
من در این روزها نماز های وترم فوت میشد ...
-سرما خیلی شدید است و قیام الیل تقریبا محال است -
به آن دختر کوچک نگاهی کردم و گفتم اگه خواهرت دیوانه باشه ما خیلی ازاو بیشتر دیوانه ایم ...
بچه ها همه خندیدند وقلب من برای گریه تیر می کشید
پهلوهایشان از بسترها (در دل شب) دور می شود، پروردگارشان را با بیم و امید می خوانند، و از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند.