یکی از استادان ما ساعت زنانه ای داشت که همیشه آنرا میپوشید و ما خنده
میکردیم.
بعدا کشف شد که آن ساعت از دخترش بوده ک فوت شده است.
قلب های هستند که درد میکشند اما حرف نمیزنند.
در دانشگاه موی ساختگی (کلاه گیس) از سر یکی از محصلین به زمین افتاد و بقیه خندید و ریشخندش کردند
وقتی معلم سرش را پایین کرد تا مو را بلند کند دخترک با صدای لرزان پر از گریه گفت: سرطان موهایم را ربوده است.
بعضی اوقات حرف ها و خنده های ناسنجیده درد را زیادتر میکند.
و طفلی بالای قبر مادرش میگریست و می گفت:
مادر جان برخیز و در کارخانگی همراهم کمک کن معلم مرا در مقابل شاگردان میزند و میگوید مادرت تنبل و بی پروا است که کار خانه گی را درست نمیآری .
بعضی گپ ها قاتل اند.
یاد مان باشد
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد متوجه رفتار مان باشیم.
باحرمت واحترام