سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 نامه یک پیرمرد بلوچ به پسرش که در زندان سراوان بود


 نوشت ... (پسرم(محمد) ؛ امسال نمیتونم زمینم رو شخم بزنم !


 چون تو نیستی و من هم توانش رو ندارم !!) پسر ؛ در جواب نامه پدرش نوشت :( پدر ؛ حتی فکر شخم زدن زمین را هم نکن ! 


 چون من پولهایی که دزدیم را آنجا دفن کردم ! پلیس ها ؛ که


 نامه پسر رو خوندند ؛ تمام زمین را کندند؛ اما چیزی پیدا


 نکردند ... پسر ؛ نامه دیگری برای پدرش نوشت و گفت : پدر ؛ این تنها کاری بود که


 توانستم برایت انجام دهم ... زمینت آماده است!




نوشته شده در تاریخ شنبه 98/4/29 توسط  دخت قشمی
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 98/3/28 توسط  دخت قشمی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

شمارنده

دریآفت کد بـالآبـر حجاب





تمامی حقوق این وبلاگ برای حرف خواهرانه . دخترونه . مهربانی . دوستی . الله بامن است . حجاب محفوظ است .