?اسلامِ عزیز، مرا ببخش?!
تقدیم به مادرم، دریای بی کران فداکاری و عطوفت که وجودم برایش همه رنج بود و وجودش برایم همه مهر!
خدای را بسی شاکرم که از روی کرم، مادر فداکار نصیبم ساخته تا در سایه ی درخت پربار وجودش
بیاسایم و از ریشه ی آن شاخ و برگ گیرم و از سایه ی وجودش در راه کسب علم و دانش تلاش نمایم.
مادری که بودنش تاج افتخاری است بر سرم و نامش دلیلی است بر بودنم، چرا که، پس از پروردگار
مهربانم، مایه ی هستی ام بوده، دستم را گرفته و راه رفتن را در این وادی زندگی پر از فراز و نشیب
آموخت. آموزگاری که برایم زندگی، بودن و انسان بودن را معنا کرد.
?اسلامِ عزیز، مرا ببخش?!
اسلام عزیز!
ای دین زیبا و مقدسِ بیمانند. آه که بس شرمنده و گنهکار تو ام!
مرا ببخش! چون نو جوان شدم، شب و روز بفکر غیر بودم، واز تو داشتم آهسته آهسته فاصله میگرفتم!
عاشق این شدم، عاشقِ آن شدم، ولی محبت و عطوفتِ تو را در قلبم احساس نکردم، چون قلب و فکر و
هوشم را بجای دیگری به بهای ناچیزی فروختم.
اسلامِ عزیز!
مرا ببخش چون هر گنه و ناسزائی که از من سرزد، دیگران نامِ تو را بد کردند، به تو بد و بیراه گفتند، و نام
تو را در لیست سیاه ثبت کردند، گفتند این مسلمان است، و این برای اسلام است.
مرا را ببخش که مسلمان درستی نبودم و خودم را مسلمان معرفی کردم! تو گفتی چنین کن، ولی من
چنان کردم. تو راه فلاح و کامیابی را نشانم دادی، من به بیراهه و ناکامی گرویدم.
اسلامِ عزیز!
مرا ببخش که با عملکردم، نام تو را در جهان بد کردم و قدر و عزت تو را ندانستم.
قتل و قتال، انتحار و انفجار من کردم، و لیکن گفتند تو بدی، و انگشت و زبانِ لعن، بر تو دراز کردند.
دزدی و غارت، آدم ربائی و شیطنت و شماتت، همجنس گرائی و لواطت، سگ جنگی و خباثت، همه از
من سر زد، ولی همه انگشت انتقاد بسوی تو دراز کردند، و گفتند عیبِ توست!
اسلامِ عزیز!
مرا ببخش که چنان بد عمل کردم که چندین ضعیف الایمان را نیز از تو فرار دادم تا تو را رها کردند و در آغوش مشرکان خوابیدند.
دروغ گفتم، زنا کردم، رشوه ستانیدم، غیبت و نمامت را پیشه کردم، بالای زن و ناموس مردم تجاوز کردم، همه بنام تو ختم شد!
همه را از آدرس تو تحویل گرفتند! گفتند فلان مسلمان بود، کافر اگر بود، چنین نمیکرد.
گفتند: دیدی؟ این همه از سلام است.
اسلام عزیز!
بنام تو، از آدرس تو، بنام عالمِ دین، رهبر و پیشوا، نماینده ی حزب فلان و بسملان، قاری قرآن، ملای محل،
قاضی شهر، قومندان، طالب، داعش، و ده ها مراجع دیگر، چی کار های بهیمی که نکردم!
تکفیر کردم، مردم را به بیراهه کشاندم، بالای پسر و دختر مسلمانان تعرض کردم، در کرسی قضاوت، با
آنکه خودم پیر و زارم، برای ستانیدنِ حقِ خواهری، بُردِ دعوای را بر عروسی با او مشروط دانستم،
قتل ناحق کردم و دریای خون در شهر ها جاری کردم، با چهار مسلمان نمای دیگر، زن و بچه ی مردم را به
محکمه ی صحرائی کشاندم، با چوب و لگد زدم، در محضر عام گردن بریدم، و چی منکرات دیگری را که
انجام ندادم.
گفتی ربأ مخور، حرام ها را حلال مشمار!
گفتم مسلمانم، ربأ حلال است، موسیقی از شیر مادر حلال تر است، این حرام و آن حرام را بر خودم حلال کردم، اسلام امریکائی، اسلام مدرن، اسلام غربی و…برچسب های دیگری بر تو زدم. این همه خودخواهی …