سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای زندگی قانون مهربانی بگذاریم

هرکه اخم کند


جریمه اش لبخند 

و هر که لبخند بزند 


 پاداشش عشق باشد

قانون مهربانی

پاداش ومجازاتش شیرین است

کسی که در برابر خداوند زانو بزند؛

می تواند در برابر هر کسی ایستادگی کند،،،

: ‏خوب بودن خود را بستگی به

خوب بودن دیگران نکن!...


و بد بودن خود را به علت

بدبودن دیگران توجیه نکن!...


و این یعنی رسیدن

 به آرامشی بی انتها...

برای همه ی دنیا دعا کنید، 


مثل پروردگار که مهربانی اش بر همه سایه افکنده است!


 ای دوست...مرا دعا کن شاید نزدیکتر از من به خدا ایستاده ای

ایام به کام

زن ، بام نیست 

تا برای هواخوری به سراغش بروی

"آسمان است پرواز را بیاموز "

  سیگار نیست 

 که بکشی و تمامش کنی 

 "اکسیژن است او را نفس بکش "

 روزنامه نیست که بخوانی و

روی نیمکتی جا بگذاری 

 "کتاب است او را زندگی کن "

 او یک " زن " است اگر میتوانی "مرد" باش...

خالی ام از التماس بندگان

تا تورا دارم خدای مهربان


شرم دارم تاتوباشی،ازکسی

بر نیاز خود بجنبانم زبان


خم کنم کی پشت خودرا پیش کس

تاتویی یارب مرا روزی رسان


مردنم بهتر که گردن کج کنم

پیش خلقی از برِ یک تکّه نان


غم ندارم تا تو را دارم خدا

من گدای کوی تو،شاه جهان



نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا 


وقتی از سفرش به جایی رسید اســـــب را بر

درخـــــتی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش

خود نهاد تا چیزی بخورد .


 روســـــتایی سوار سوار بر الاغ

آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب

ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود 

و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.


شیخ گفت: خـــــر را پهلوی اسب من مبند 

که همین دم لگـــــد زند و پایش بشکند. روستایی

آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. 

ناگاه اسب لگـــــدی زد. 


روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد.


شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود.

 روستایی او را کشان کشان نزد قـــاضی برد. 

قااضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان 

خـــــاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟


روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته 

تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته.

قاضی پرسید : با تو چه سخن گفت؟


او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبندکه لگد بزند و پایش بشکند. 


قاضی خندید و بر دانــــــــــش شیخ آفـــــرین گفت.


شیخ پاسخی گفت که زان پس در زبان پارسی مثل گشت:??

جواب ابلهان خاموشی است

چندین سال است لباس سپید پزشکی را پوشیده ام و حالا فهمیده ام که:

دردسر، سردرد می آورد

درددل از دل درد مهمتر است

عصای پیری و کوری با عصای تجویزی دکترها فرق می کند .

بیماریها یا ارثی است یا حرصی.

هیچ متخصص قلبی ، قلب شکسته را درمان نمی کند.

جراحی زیبایی برای لبخند روی صورتها شدنی نیست

دلـــــت باید شاد باشد...

دکتر های چشم، نمیتوانند آدمهای بد بین و ظاهر بین را درمان کنند.

تنفس مصنوعی ، هوای تازه می خواهد نه چیز دیگری...

هیچ دکتر داخلی نمی تواند داخل وجودآدمها شود و بفهمد در درون آدم چه میگذرد...

تب عشق را هیچ تب بری کنترل نمی کند

متخصصهای گوش ، شنوایی تو را بهتر می کنند ولـــــی خوب گوش دادن را به تو یاد نمی دهند...

فهمیدم

بیماران دکترهای اعصاب و روان آنهایی نیستند که پیش روانپزشک می روند بلکه آنهایی هستند که آدم را روانی می کنند.

هیچ ارتوپدی نمی تواند استخوان لای زخم را بردارد یا درمان کند.

زخم زبان عفونتی دارد به بزرگی افکار و اندیشه و

 کینه و انتقام و با هیچ آنتی بیوتیکی درمان نمیشود .

ویروسهایی هستند به شکل انسان که زندگی تو را نابود می کنند و از آنفلوآنزای مرغی بدتر.

فهمیدم

خود بزرگ بینی به هورمون رشد ربطی ندارد و آدمها با فکرشان بزرگ میشوند نه با هورمون رشد.

فهمیدم

خون دل خوردن مشکل و بیماری خونی نمی آورد

دل پر خون هم فشار خون نمی آورد

و فهمیدم

که هیچ چیز نفهمیده ام

انوشیروان را معلمى بود.


روزى معلم او را بدون تقصیر بیازرد.


انوشیروان کینه او را به دل گرفت تا به پادشاهى رسید. 


روزى او را طلبید و با تندى از او پرسید که چرا به من بى سبب ظلم نمودى ؟ 


معلم گفت : چون امید آن داشتم که بعد از پدر به پادشاهى برسى . 


خواستم که تو را طعم ظلم بچشانم تا در ایام سلطنت به کسى ظلم ننمائى ...


دعای دسته جمعی 


یا الله تمام عبادات مارا به درگاه خودت قبول بفرما

یا الله ما را از پیروان حقیقی رسول الله بگردان

الهی بالاتر از دیدارت پاداشی نیست دیدار خود نصیبمان بگردان

یاالله از اخلاق خوب و حسنه مارا بهره مند بفرما

 یا غفار الذنوب گناهان صغیره و کبیره مارا معاف کن

یا ارحم الراحمین کودکان امت مظلوم خوب تربیت بکن وبه جوانی برسان از آنها جوانان درست کار بساز

 یا الله امروزه بی بند و باری در میان ما رایج شده مارا ببخش وقدرت توبه نصیب بفرما

 یا الله تمام مریض ها را به لطف خود شفا بده چون شفیع فقط تویی

 یا ارحم الراحمین از اعمال ریا ما را حفاظت بفرما

ربا حب دنیا را از دل ما دور کن

 یا الله ما بندگان تو هستیم ما را فراموش نفرما و رحمتت را شامل حال ما بفرما

 پروردگارا آه دل مظلومان را با رحمات خاص خود به شادی مبدل بگردان

 یا الله اعتیاد را از جوانان ما دور بگردان

 الهی دختران را حجب و حیا نصیب بگردان

یا الله ما را به راه راست هدایت بفرما

 پروردگارا از اخلاق خوب وحسنه ما را بهره مند بگردان

 ربا کینه ها را از دلهایمان بیرون کن، یا الله از غیبت ما را محافظت بفرما

 یا الله تمام مرده ها را بیامرز، اگر خطایی کردند به بزرگی خودت معاف کن 

یا الله تمامی زندانیان را توبه واقعی نصیب و از زندان آزاد بگردان

 یا الله تمام امت حضرت محمد ( ص ) را هدایت بفرما

 یا الله قبری تنگ و تاریک در انتظار ماست، یا الله ما توانایی این تنگی را نداریم با قرآن ونماز قبرمان را نورانی وگشاد بفرما. 

آمین یا رب العالمین

 

اگر نوری از درون، قلبِ ما را روشن نکرده باشد

هر چقدر هم حقیقتی از بیرون به قلبمان تلنگر بزند، در را برایش نخواهیم گشود


هنگامی که در را از درون گشودیم

معرفت و نور از هر راهی به قلبِ ما سرازیر خواهد شد


راه نورانی شدنِ درون

در انجام طاعات و عبادات، البته به روش رسول مهربانی  است




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 98/5/27 توسط  دخت قشمی

دختری پیش بزرگی میره و میگه : جامعه پراز مگس شده ؛ جرات نمیکنم از خونه برم بیرون !


این پسرا عین مگس میان دنبالم !!!


بزرگوار اندکی فکر کرد و در جواب دختر گفت : اگه زباله نباشی مگساهم دنبالت نمیان !!! 


دختر بی حجاب عین شکلات بدون بسته میمونه که مگسا دورش جمع میشن !!!


ولی دختر با حجاب عین شکلات میمونه که داخل بستش هست مگسی هم دورش جمع نمیشه !


حجاب زینت زن است

پیامبر صلی الله علیه وسلم 

می فرماید:


«شهادت علاوه از کشته شدن در راه الله بر چند قسم است: 


1 کسی که در راه الله کشته می‌شود شهید است، 


2 کسی که بر اثر بیماری طاعون بمیرد شهید است، 


3 کسی که در آب غرق می‌شود شهید است،


4 کسی که در اثر ورم درونی پهلو (که باعث درد پهلو و سینه تنگی می‌شود) شهید است، 


5 کسی که زیر آوار بمیرد شهید است 


6 زنی که در اثر زایمان بمیرد شهید است»


ابوداود 3111



هیچکس نمیتواند

مانند پدر و مادرتان را برایتان بیاورد.


قدر آئینه بدانید، چو هست

نه در آنوقت که افتاد و شکست


*.یکی از معروفترین ثروتمندان در لبنان برای خودش قبری در زیباترین منطقه ای در بیروت می سازد.*


دریکی از روزها که سوار هواپیمای خصوصی اش بود هواپیما در دریا سقوط می کند


میلیون ها نفر بسیج می شوند ودنبالش می گردند


هواپیما پیدا می شود امااز جسد خبری نیست


ونتوانست در قبری که برای خود ساخته بود دفن شود. . .


" وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ مَاذَا تَکْسِبُ غَدًا 

وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ

إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ"


[لقمان:34]


 ترجمه:وکسی نمی داند فردا چه بدست می آورد وکسی نمی داند در کدامین سرزمین می میرد ،در حقیقت خداست که دانای آگاه است.


یکی از بزرگترین ثروتمندان یهودی در انگلستان و اِسمش "رود تچلد"است


بخاطر ثروت زیادش گاهی وقت ها به دولت انگلستان هم قرض می داد. . .


گاو صندوقش به اندازه اتاق بود

.

.روزی از روزها به گاوصندوقش رفت و به اشتباه در اتاق قفل شد 


فریاد کشید اما کسی صدایش را نشنید 


چون قصربزرگی داشت ویکی از عادت هایش هم این بود 


که بیشتر وقت ها به مدت چند روزخارج قصر بود 


وقتی کسی اورا ندید همه فکر کردند او در سفر است??


.او همچنان فریاد می زد وگریه می کرد تا جایی که از پا دَر آمد


 دستش را زخمی کرد وروی دیوار نوشت:


 ثروتمندترین انسان دردنیااز گرسنگی و تشنگی می میرد 

.

کسی مرگش را نفهمید اِلا بعد از چند هفته

.

:پیامی برای همه آنهاییکه فکر می کنند پول همه چیز است وبا پول همه چیز درست می شود:


- از دنیا رفتن خطرناک ترین اتفاق در آینده است


.اما نمی دانیم چگونه و کی و کجا.


.انسان مسافرت می کند وبر می گردد


به گردش می رود و به خانه برمی گردد...

.

اما اگر مُرد ،دیگر بر گشتی نیست 


ودر قبرش می خوابد

وقبر

یا تکه ای از بهشت است

یا حفره ای از آتش



 آهسته زمان رفته و برگشت ندارد

خوب و بدمان رفته و برگشت ندارد


عمری که فقط با غم دنیا سپری شد

چون آب روان رفته و برگشت ندارد


دیگر به سر آمد همه ایام جوانی

سیمای جوان رفته و برگشت ندارد


شد کار دل خسته‌ی ما حسرت این‌که

این رفته و آن رفته و برگشت ندارد


بیهوده نگردید به دنبال خوشی ها

شادی ز جهان رفته و برگشت ندارد


گویی غم هجران عزیزان شده عادت

انگار که جان رفته و برگشت ندارد

سلطان دلها باش

 اما دِلْ نشکن!


بزار همہ عاشقت باشن 

اما تو عاشق یکی باش


پل بساز 

اما از کسی بالا نـرو!


دورت و شلوغ کن 

اما تو شلوغیا خودتو گم نکن


 بارالهارحمتی برجان بکن

 مرگ مارامرگ باایمان بکن


ماگنهکاریم وتوبخشنده اے

باخبرازحال وقلب بنده اے


بی عبادت زندگانی شدبه سر

زندگی کردیم اما بی ثمر


درعبادت ماخیانت کرده ایم

زندگی رابی دیانت کرده ایم


ماسپرکردیم عمری بی ثبات

تابع نفس وهوا وخواهشات


اینک ازدرگاه توداریم امید

تابگردانی تو ماراروسفید


جان ما برنفس وشیطان شداسیر

هرکسی جز ذات تو برماامیر


عمرمابیهوده گشت وبی اثر

گشته بودیم ازعذابت بی خبر


روزوشب درخواب غفلت بوده ایم

 غافل ازاحوال جنت بوده ایم


دست ما خالی ازعمل

عمررفت وسر رسیدازمااجل






موضوعات مرتبط:
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 98/5/27 توسط  دخت قشمی

 

پیشِ مردم

کج مکن" گردن"

که حیرانت کنند...

آبرویت برده و بدتر

پریشانت کنند...

سفره دل باز کن درهنگام سجود،


پیشِ " الله" کن گدایی

تا که "سلطانت" کند..

نگران فردا نباش  

خدا زودتر از تو آنجاست

در پناه خدا باشید

زندگی تو دائماً دربین دو نعمت قرار دارد


1 - اگر در خوشی باشی ، پس باید شکر گذار باشی (وسیجزی الله الشاکرین )


دراین صورت خداوند به شکر گذاران پاداش می دهد 


2 - و اگر در سختی باشی پس باید صبر کنی ( انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب)


در این صورت نیز خداوند به صبر کننده گان پاداش می دهد 


پس تو در هر دو صورت دائما در گرفتن پاداش خواهی بود و هر دو نعمت هستند 


سختی ها را جزء نعمتهای الله حساب کن

برای دیدن خانواده بعد از 16 سال دوری به ایران رفته بودم، یک روز که با اتومبیل برادرم بودم، در یکی از خیابان‌های شلوغ تهران پسری 14 - 15 ساله اجازه گرفت تا شیشه ماشین را تمیز کند ...

 به او اجازه دادم و اتفاقأ کارش هم خیلی تمیز بود، یک 20 دلاری به او دادم با حیرت گفت؛

 شما از آمریکا آمدید ؟

 گفتم بله، بعد گفت امکان دارد از شما چند سوال درباره دانشگاه‌های امریکا بپرسم ، به همین خاطر هم پولی از شما بابت تمیز کردن شیشه نمی‌خواهم 

رفتار مودبانه‌اش تحت تاثیرم قرار داده بود ..

گفتم بیا بنشین توی ماشین باهم حرف بزنیم ...

با اجازه کنارم نشست ... پرسیدم چند ساله ‌هستی ؟

 گفت 16 ...

گفتم دوم دبیرستانی ؟

گفت نه امسال دیپلم میگیرم ... گفتم چطور ؟

گفت درسم خوب است و سه سال را جهشی خواندم و الان سال آخرم ...

 گفتم چرا کار میکنی ؟

گفت من دوسالم بود که پدرم فـوت شد ...

مادرم آشپز یک خانواده ثروتمند است ...

من و خواهرم هم کار میکنیم تا بتوانیم کمکش کنیم ...

اما درس هم میخوانیم ...

پرسید آقا شنیدم دانشگاه‌های آمریکا به شاگردان استثنایی ویزای تحصیلی و بورس میدهد ...

پرسیدم کسی هست کمکت کند ؟ گفت هیچکس فقط خودم و خودم ...

گفتم غذا خوردی؟ 

گفت نه ...

گفتم پس با هم برویم یک رستوران غذا بخوریم و حرف بزنیم ...

 گفت به شرط اینکه بعد توی ماشین‌ را تمیز کنم و من هم قبول کردم، با اصرار من سه نوع غذا سفارش داد و با مهارت خاصی بیشتر غذای خودش را در لابه‌لای غذای خواهر و مادرش گذاشت ..

.نزدیک به 2 ساعت با هم حرف زدیم ...

دیدم از همه مسائل روز خبر دارد و به خوبی به زبان انگلیسی حرف میزند ...

نزدیک غروب که فرید را ...( اسمش فرید بود ) نزدیک خان? خود‌شان پیاده کردم تقریبا اطلاعات کافی از او در دست داشتم ...

قرارمان این شد که فردای آنروز مدارک تحصیلیش را به من برساند مـن هم به او قول دادم که هر کاری که در توانم باشد برای اقامت او انجام دهم ...

حدود 6 ماهی طول کشید تا از طریق یک وکیل آشنا بالاخره توانستم پذیرش دانشگاه را تهیه کنم و آنرا با یک دعوت نامه از سوی خودم برای فرید پست کردم ...

چند روز بعد فرید بغض کرده زنگ زد و گفت من باورم نمیشود فقط می‌خواستم بگویم ما دو روز است تاصبح داریم اشک شوق میریزیم ...

با همسرم نازنین ماجرا را در میان گذاشته بودم ...

او هم با مهربانی ذاتی‌اش کمکم کرد تا همه چیز سریع‌‌تر پیش برود ...

خلاصه 6 ماه بعد در فرودگاه لس آنجلس به استقبالش رفتیم ...

صورتش خیس اشک بود و فقط از ما تشکر میکرد ...

وقتی دو سال بعد به عنوان جوان‌ترین متخصص تکنولوژی‌های جدید در روزنامه نیویورک تایمز معرفی شد به خود ‌می‌بالیدیم ...

نازنین بدون اینکه به ما بگوید راهی برای آمدن مادر و خواهر فرید پیدا کرد ...

یک روز غروب که از سر کار آمدم نازنین سورپرایزم کرد و گفت خواهر و مادر فرید فردا پرواز میکنند ...

روز زیبایی بود ..

وقتی فرید آنها را دید قدرت حرف زدن و حتی گریه کردن هم نداشت فقط برای لحظاتی در آغوش مادر و خواهرش گم شد و نگاهمان کرد و گفت شما با من چه‌ها که نکردید ...

مشغول پذیرایی از مهمان‌ها بودیم که نازنین صدایم کرد و فرید را نشانم داد که با یک حوله و سطل آب شبیه اولین بار که در خیابان دیده بودمش داشت اتومبیلم را تمیز میکرد ...

?از خانه بیرون رفتم وبغلش کردم ..

گفت میخواهم هرگز فراموش نکنم که شما مرا از کجا به کجا پرواز دادید.

*دکتر فرید عبدالعالی*

  یکی از استادان ممتاز و برجسته دانشگاه هاروارد آمریکا


انسانیت؛ انسان ها رابه اوج می رسانند.


انسان باشیم ، دستگیرباشیم ، مچگیرنباشیم.

 زندگی کلبه ی دنجی است که در نقشه خود

دو سه تا پنجره ی رو به خیابان دارد


گاه با خنده عجین است و گهی با گریه

گاه خشک است و گهی شرشر باران دارد


زندگی مرد بزرگی است که در بستر مرگ

به شفابخشی یک معجزه ایمان دارد


زندگی حالت بارانی چشمان تو است

که در ان قوس و قزح های فراوان دارد


زندگی آن گل سرخی است که تو می بویی

یک سر آغاز قشنگی است که پایان دارد


زندگی کن

جانِ من،، سخت نگیر....

رونقِ عمرِ جهان، چند صباحی گذراست


قصه بودن ما

برگی از دفتر افسانه ای راز بقاست


جان من سخت نگیر

زندگی کوچ همین چلچله هاست


به همین زیبایی

به همین کوتاهى...

گاهی پیش میاد

برای داشتن بعضی چیزها تو زندگیمون 

خیلی عجله می کنیم


و وقتی نمیشه 

احساس نا امیدی می کنیم.


اماهر چیزی زمانی داره 

و حکمتی پشتش هست که

 ما نمی دونیم..

پس صبور باشیم.

یک فردِ خوب

همیشه در ذهنِ تو می مانَد،

یک فردِ بهتر

همیشه در رویای تو می مانَد،

اما...


یک فرد صادق

همیشه در قلب تو می مانَد..


 بنگر تو کدامین هستی

اد خوبان نه حساب است

که فراموش شود

نه چراغ است

که خاموش شود

و نه سال است

که به آخر برسد

جویباریست ز محبت

که همیشه جاریست

 آثار تقوا در زندگی


کسی که تقوا گزیند :

سختی ها از او دور گردند

تلخی ها شیرین و 

فشار مشکلات و ناراحتی ها برطرف خواهند شد


مشکلات پیاپی و خسته کننده ، آسان گردیده 

و مجد و بزرگی از دست رفته ،

چون قطرات باران بر او فرو می بارند


رحمت بازداشته حق باز می گردد و 

نعمت های الهی پس از فرو نشستن 

به جوشش می آیند و برکات تقلیل یافته فزونی گیرند.

یک دقیقه مطالعه


از روانشناسی پرسیدند:

بهترین الگو برای پیروزی درزندگی چیست؟

گفت : ‏« کودکان‏» بهترین الگو هستند. گفتند :

کودکان که هیچ نمیدانند ، گفت : سخت در اشتباهید ،کودکان شش خصوصیت دارند که نباید هیچگاه فراموش کرد... 

اول اینکه: همیشه بی دلیل شاد هستند

دوم اینکه: همیشه سرشان به کاری مشغول است 

سوم اینکه: وقتی چیزی را میخواهند 

تا بدست نیاورند دست از اصرار بر نمیدارند 

چهارم اینکه: به هیچ چیز دل نمیبندند. 

پنجم اینکه: وقتی با هم دعوا میکنند 

سریع آشتی میکنند و از هم کینه به دل نمیگیرند  

وششم اینکه به راحتی گریه میکنند.

پس کودکانه زندگی کنید.

اگر حوّا مانند زنان امروزی بود!* 


فکر کن اگر حوا مانند زنان این زمانه بود، در توهم آزادی وظیفه‌ی زنانگی‌اش را به باد فراموشی می‌سپرد؛

حتى مادر بودن، خواهر بودن، دختر یا همسر بودنش را نیز از یاد می‌برد و خود را با شعارهایی مشغول می‌کرد که با فطرتش مغایر و علیه زن بودنش تمام می‌شد.

لذا وقتی که از آن درخت خوردند و خبر فرود به زمین به آن‌ها می‌رسید، اگر حوا مانند زنان امروزی بود، عصبانی می‌شد و در روی همسرش فریاد می‌کشید:


ـ این گناه تو بود و تو باید به تنهایی جورش را بکشی؛ من برای بهشت آفریده شده‌ام و در بهشت خواهم ماند و با تو غیر از این‌جا هیچ جای دیگری نمیام!


باز نزدیک شوهر رفته و با پنجه‌ی دست به سینه‌اش می‌زد و می‌گفت:


طلاقم را بده، من از گناهت بری هستم، من بانوی اوّل جهانم، شخصیتم مستقل است، چگونه با ستاره‌ای نگونبخت زندگی کنم، من برای نعمتهای جنت مهیا شده‌ام!


و باز بر تقدیر هم اعتراض می‌کرد و می‌گفت:


خدایا چرا مرا از ضلع جبرئیل و میکائیل نیافریدی یا حتى? از ضلع ابلیس؟! چرا مرا اسیر این انسان خطاکار کردی؟ این که گرسنه می‌شود، بیماری گریبان‌گیرش می‌َشود؟ مرا به تنهایی در بهشت می‌گذاشتی و آدم هم به تنهایی به زمین می‌رفت؟


این حوای زمانه‌ی ماست؛ اما حوایی که دارای فطرت پاکی بود، به تقدیرش راضی شد و بدبختی و خستگی را بهانه نکرد؛ او ایمان داشت که خداوند خیر را رقم می‌زند؛

خروج از جنت او را به خود وا نداشت؛ بلکه وظیفه‌ی خود و شوهرش هر دو توبه بود: ?فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ? [البقره: 37]؛

پس یاد گرفت آدم از پروردگار خویش سخنی چند، پس متوجه شد الله بر او، بی‌شک او توبه پذیر مهربان است.


خوشا به سعادت هر حوایی که به فطرتش بنازد.


این درس فقط درس فرمانبرداری نیست، بلکه رضایت با قناعت هم‌قرین است که باید هر یکی از ما وظیفه‌ی خودش را بشناسد؛

زن بداند که لباس مردان برازنده‌ی او نیست و مرد بداند که هیچ کسی نمی‌تواند در واجبات نیابت دیگری را انجام دهد بلکه هر کسی را بهر کاری ساختند

هر وقت ترسی وجودت را فرا گرفت آهسته با خودت زمزمه کن ،


خدای من همان خدای موسی است که او را از نیل عبور داد و در آغوش دشمنش با ناز و احترام پروراند. 


پس بگو با دل و جان لا اله الا الله

انسان زود پشیمان می شود؛


گاه از گفته و

گاه از نگفته هایش


اما سراغ ندارم

کسی را که 

از "مهربانی" پشیمان باشد

خوش به حال آنکه 

خوب میداند

مهربانی منطقی ترین

گفت و گوی زندگیست....

با "زبان" میشود مسخره کرد!

با "زبان" میشود روحیه داد!


با "زبان" میشود ایراد گرفت!

با "زبان" میشود تعریف کرد!


با "زبان" میشود "دل "شکست!

با "زبان" میشود دلداری داد!


با "زبان" میشود آبرو برد!

با "زبان" میشود آبرو خرید!


با "زبان" میشود "جدایی " انداخت!

با "زبان" میشود "آشتی " داد!


با "زبان" میشود آتش زد!

با "زبان" میشود آتش را خاموش کرد!


حواسمان به زبانمان باشد. همین.

‏: بسم الله الرحمن الرحیم  


خمیــــــازه کشـــــیدن در نــــماز 


پیامبــــر صلی الله علیه وســــلم فرمودنـــد:


خمـــیازه‌کشیدن از شیـــطان است


 پس هــــرگاه یکی از شـــما خمیازه کـــشید


 دهانــــش را ببندد،


چون بازکـــردن دهـــان از اعمال شیــــطان است


 و اگر یکـــی از شما بگوید: هــــاه(دهانـــش را باز بکند) شیطـــان را خـــندانیده است


بــخاری (3289).‏


پیامبـــــر صلی الله علیه وسلم فرمـــــوده است:


وقـــــتی یکی از شــــما در نماز خــــمیازه کشید، دســــتش را روی دهانــــش قرار بدهد، چون شیطان همــــراه خمـــیازه وارد بــــدن او می‌شـــــود».


مســـــلم (2995).

 





موضوعات مرتبط:
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 98/5/27 توسط  دخت قشمی

یکی از صالحان دعا می‌کرد:


پروردگارا ، در روزی ام برکت ده


کسی پرسید : چرا نمی‌گویی روزی ام ده ؟


گفت : روزی را خداوند برای همگان ضمانت کرده است . 


اما من برکت را در رزق طلب می‌کنم . چیزی است که خدا به هر کس بخواهد می‌دهد

 ( نه به همگان ).


اگر در مال بیاید ، زیادش می‌کند .


اگر در فرزندبیاید ، صالحش می‌کند .


اگر در جسم بیاید ، قوی و سالمش می‌کند .


و اگر در قلب بیاید ، خوشبختش می‌کند.


عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...


امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می‌کرد...


آن هم نه در کلاس،در خانه...


دور از چشم همه


اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...


نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...


فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من...


به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...


 من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...


بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم...


مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد ، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... 


چهره‌ی هم کلاسی‌هایم دیدنی بود... 


آن ها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می‌کنند... 


اما این بار فرق داشت...


این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...


فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند فقط من بیست شدم...


 چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم... 


زندگی پر از امتحان است... 


 خیلی از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ...


تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم...  


اما یک روز برگه‌ی امتحانمان دست معلم می‌افتد... 


آن روز چهره‌مان دیدنی ست... 


آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره واقعی را می گیریم... 


تا می‌تونی غلط‌های خودت را بگیر قبل از این که غلطت را بگیرند


اگه کسی دختری رو تربیت کرد


بدونه که اون یک دخترتربیت نکرده


بلکه یک امت راتربیت کرده 


والله قسم اگه امروزدخترمسلمان 


اصلاح بشه یک جامعه اصلاح شده


خواهرم وظیفه ات خیلی خیلی خیلی 


مهمه میفهمی که چی میگم 


توبایدبدونی که اصلا وظیفه ات


پخت وپزنیست شستن ورفتن نیست


وظیفه ات تربیت فرزندت است وبس






موضوعات مرتبط:
برچسب ها : صالحانرزق
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 98/5/27 توسط  دخت قشمی

داستان جالب ارزش یکبار خواندن دارد.... 


بشنو از من داستانِ ( خَر فروش )


پند و اندرزى بگیر با فکر و هوش

بود درویشى ضعیف و مستمند


مر او را بود کره الاغى ( کمند )

صبحگاهى رفت بازار با خروش


خَر خویش را بُرده از برِ فروش


ناله میکرد، هى میگفت؛ خَر بخر


دُلدُل است تیز و جوان و کره خَر


از قضا میگذشت پادشاه با وزیر


تا شنید این گفته از درویشِ پیر


نزد درویش آمد و گفتا؛ به چند


کره اى ( دُلدُل ) مرا آمد پسند


گفت درویش باشدش پنجاه هزار


نقد و نقدانه روى ( پالان ) گذار

شاه برآشفت گفت؛ اى مرد کهن


از کمالاتش بگو یک چند سخن

گفت؛ هر کس روى آن بالا شود

پیش چشمش مکه هویدا شود

شاه گفتا؛ گر حقیقت بود همین


مر تو را خواهم بداد دوچند ازین

گر دروغ ثابت نمودم، واى دریغ


گردن از تو باشد، از من دم تیغ

بر وزیرش حکم فرمود در زمان 


زود بپر بر پشت دُلدُلِ جوان

گفت درویش؛هر کى را باشد گناه


( مکه ) را هـرگز نه بیند در نگاه


آن وزیر چابک پرید بر پشت خر


لیک (مکه) را ندید با چشم سر

گفت در دل؛ راستگویم خام شوم

( مفتضح )و ضایع و بد نام شوم

ناگهان فریاد کرد؛ "سلطان من"


ماشاءالله، سبحان الله جان من


مکه را دیدم، مدینه همچنان


منزه و پاک از گناهم در جهان


این سخن را از وزیر چون شاه شنید


بر زمین افگند او را، بالا پرید.......! شاهء عالمتاب سوار بر پشت خر


لیک از ( مکه ) ندیدش هـیچ اثر


از براى حفظِ ( شأنِ ) پادشاه


آنکه بایست بود مبراء از گناه


هـر دو دست بالا سوى آسمان نمود


اشک جارى از دو چشم گریان نمود


گفت؛ مولایى منى جانم فدا


واه، چه زیبا قدرتى دارى بجا


این چه حیوانى مقدس یافته ام


دُم آن را با ( سبیل ام ) بافته ام


چون وزیر نسبت به من دارد گناه


دیده گانش پرده اى دارد سیاه


از گناه پاکم، اصیل و نیک سرشت


گر وزیر دید مکه من دیدم بهـشت


تا هنوز پاهین نشد شاهء جهـان


سجده کردند کره خر را مردمان


آن یکى موى ز دم اش مى برید


وان دگر بینى و گوشش مى چورید


هر کى او میل ( تبرک) داشته بود


توته اى سرگین ز خر برداشته بود


در اخیر با حکم شاه پالان و جُل


( موزیم ) بردند با ساز و دُهـل


خر به شان و شوکتِ والا رسید


تا که روز ( مرگ ) آن فرا رسید


خر بمرد، با دبدبه (مدفون) شد


در عزایش چشم مردم خون شد


سالها بگذشت و ( آرامگاهء ) خر


رفته رفته شد وسیع تا نصف شهر


یک طرف کور ها و گنگ ها دسته اند


یک طرف شل ها به زنجیر بسته اند


هر کى دارد درد دندان یا کمر


چارهء دردش همى خواهد ز خر


گفت نوشادر تا احمق در جهان


زنده باشد، در نمانند مفلسان"


جملات_الهام_بخش_برای_زندگی


خوشبخت ترین آدم ها کسانی هستند که به خوشبختی دیگران حسادت نمی کنند... و زندگی خودشان را باهیچ کس مقایسه نمی کنند...


مدارا بالاترین درجه ی قدرت... و میل به انتقام اولین نشانه ی ضعف است...


مواظب کلماتی که در صحبت استفاده میکنید باشید... شاید شما را ببخشند اما... هرگز فراموش نمی کنند...


سکه ها همیشه صدا دارند... اما اسکناس ها بی صدا...


پس هنگامی که ارزش و مقام شما بالا می رود... بیشتر آرام و بی صدا باشید...


به کسانی که به شما حسودی می کنند احترام بگذارید...!!


زیرا این ها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنان هستید

جوانی موبایلش را که کنار قران گذاشته بود یادش رفت با خودش ببره و رفت بیرون از منزل " قران سوالی ازموبایل میکنه " 

* چرا اینجا انداختنت ؟

موبایل:این اولین بار است که منو فراموش میکنه

 

قرآن : ولی من که همیشه فراموش میکنه

 

موبایل: من همیشه با اون حرف میزنم ،اونم با من

 

قرآن:منم همیشه بااون حرف میزنم ولی ان نه گوش میده ونه بامن حرف میزنه *

 

موبایل:آخه من خاصیت پیام دادن و پیام گرفتن دارم..

 

قرآن:منهم پیام و بشارتهای دارم و وعده های زیبا دادم ولی فراموشم میکنند*

 

موبایل:از من امواج و مطالب زیادی خارج میشه که ممکنه به عقل انسان ضرر بزنه ولی با این همه ضررباز هم منو ترک نمیکنه..

 

قرآن: ولی من طبیب روحها و نفسها و جسم "ها هستم با این همه درمان ،از من دوری میکن

 

موبایل:از کیفیت من پیش دوستاش تعریف میکن

 

قرآن:من بزرگترین مصدر کیفیت هستم ولی روش نمیشه از من پیش دوستاش تعریف کنه..

 

 دراین بین صدای پا ی جوان امد که " موبایلم یادم رفته "

 

موبایل: با اجازه شما ،اومد منو ببره،من که گفتم بدون من نمیتونه زندگی کنه....

 

 "" منهم قیامت به خدایم شکایت میکنم وعرضه میدارم "یارب ان قومی اتخذو هذا القران مهجورا "

 

ای مسلمانان والله قرآن مهجور مانده... در نشر این پیام کوشا باشید..

 

ان شاءالله دلهای هممون به نور قرآن منور باشه 

 

اگر این پیام در دل شما تاثیر گذاشت به بهترین دوستاتون هم بفرستین

 

 

 برای صدقه دادن

 

توی جیبمان به دنبال کمترین

 

مبلغ میگردیم ...

 

ولی از خداوند بالاترین درجه ی

 

 نعمتها را میخواهیم...

 

چه ناچیز می بخشیم ...

 

و چه بزرگ تمنا می کنیم ...

 

امام علی (ع):

 

"هرگاه تهی دست شدید،

 

با صدقه دادن با خدا تجارت کنید"

 

روسیاه هستیم 

 

دستانمان خالی هست 

 

اما به رحمت ولطف وکرمت امیدوارهستیم

 

یااالله

 مارا

 وپدران ومادران وهمسروفرزندان 

 

وبرادران وخواهران واهل وخویشان 

 

ودوستان ما 

 

 و عزیزانی که میخوانند 

 

ازاهل بهشت فردوس قراربده

 

بازم سری میزنیم به بهشت تا ببینیم چه خبره

 

نوری که می درخشد..

 

کاخهای برافراشته شده..

 

لذتهای پایان ناپذیر..

 

خوشی های تمام نشدنی..

 

شانه هایتان ازطلاست..

 

حوران بهشتی..

 

که آب دهانشان دریا راشیرین میکند..

 

وزنهای مومنه و پرهیزگار در این دنیا ازآنهاهفتاد برابر زیباترهستند..

 

سبحان الله

 

خواهران بزرگوار آیا

 

شما هم جزء زنان مؤمنه هستید؟

 

حتما هستید شک ندارم

 

 زنهای مؤمنه

 

هرگز پیر نمیشوند..

 

همیشه باکره هستند..

 

بسوی هیچ مردی جز شوهرشان نگاه نمیکنند 

 






موضوعات مرتبط:
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 98/5/27 توسط  دخت قشمی

*آموختم هرگز برای آنچه دلم میخواهد با تعصب به خدا اصرار نکنم* 


 *چون برآنچه پشت هر واقعه پنهان است واقف نیستم* 


 *آموختم خدا بنده گانش رابیش* *از حد تصور دوست دارد وهرگز* *برای بنده گانش کمتر* *ازعالیترین نمیخواهد* 

 


 

*به دنیا مبندی دلت ای جوان..* 


*که دنیا حقیراست ونامهربان..*


*به هیچ کس نکردست دنیا وفا،*


*نه برآدم و حضرت مصطفی*


*چو کارت هویداست یا گر خفا،*


*چونیکی کنی یا به مردم جفا؛* 


*تورا مرگ آیدچوآخربه کار..*


*نیابی برایش علاج وشفا...*


*بیایید تا عاشق هم شویم،* 


*به درد دل خویش مرهم شویم..*


*زخودکینه را دورسازیم و باز* 


*شویم مرهمِ هم به وقت نیاز* 


*وفایی ندارد جهان بی گمان،*


*بیا قدر ساعات عمرت بدان..*


*که حسرت ندارد ثمر ای عزیز*


*همه بغض و کینه زخود دورریز...*


خداوندا... 


دریافته ام کسی که میگوید:


برایم دعا کن، از روی


عادت نمیگوید، کم آورده‌است...


خداوندا... 


دستش رابگیر، چراکه او هنوزهم


به معجزه کرامتت ایمان دارد...


*اللهم آمـین یارب العالمین ‎‌‌‌‌‌‌*


حرف_دل 


 ارتباطت را با خدا فقط در حد ارتباطت با ماشین اورژانس قرار مده !!!


 تا ضرورتی پیش نیاید خدا را یاد نکنی ...


 با او در ارتباط باش در خوشی و‌سختی ..


 صبح و شب ...


 قلبت را متعلق به او گردان ..


چه رابطه ای با گوشی ات داری!؟ .. 


 اگر لحظه ای از تو دور است این دوری برابر با دور شدنت از همه عزیزانت است !!


 سعی کن برای نزدیک ماندن به پروردگارت نیز چنین حسی را تجربه کنی تا معنی خوشبختی را بدانی ...


 

: عالم ز برایت آفریدم گله کردی


از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی


گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند


صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی


 جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور


 از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی


 گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم


 بر بخشش بی منت من هم گله کردی


 با این که گنه کاری و فسق تو عیان است


خواهان توأم، تویی که از من گله کردی


هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم


 با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی


 صد بار تو را مونس جانم طلبیدم


 از صحبت با مونس جانت، گله کردی


 رغبت به سخن گفتن با یار نکردی


 با این که نماز تو خریدم، گله کردی


 بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان


 بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی 


 از عالم و آدم گله کردی و شکایت


 خود باز خریدم گله ات را، گله کردی..

 پسری از دختری شماره خواست.


دختر گفت چرا نه؟بفرمایید این شماره من: 17_ 32 .


پسر شگفت زده شد و گفت: این چه نوع شماره ایست؟


دختر پاسخ داد : قرآن سوره17 آیه 32. خداوند می فرماید:


(وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا ) به زنا نزدیک نشوید!


دیدی تا یه جوک باحال میبینی درجا کپی میکنی وبعدش پخش میکنی !!!


حالاببینم سوره ای ازقرآن که معادل یک سوم قرآن هست راچکارش میکنی..


.قُل.هُوَ.اللَّهُ.أَحَدٌ.?.اللَّهُ.الصَّمَدُ.?.لَمْ.یَلِدْ.وَلَمْ.یُولَدْ.?.وَلَمْ.یَکُن.لَّهُ.کُفُوًا.أَحَد.


فکرش رابکن..


روزقیامت باخودت میگی کاش بیشتر میفرستادم


اخر ز دنیا میروی...


 «اگر عمر طولانی هم داشته باشی آخر از دنیا خواهی رفت،» 


 ای آدمی ای بی خبر آخِر ز دنیا میروی


 دنیا بُوَد اندر گذر آخر ز دنیا میروی


گر که فقیری یا غنی گر مجرمی یا متقی


 دنیا بدان باشد همی آخر ز دنیا میروی


صد سال اگر داری حیات ناگه رسد بر تو ممات


 رَو ترک کن تو سیّئات آخر ز دنیا میروی


این راهِ طولانی به پیش، گردی جدا از قوم و خویش


 عمرت چه کم باشد چه بیش آخر ز دنیا میروی


گر شاه باشی یا گدا آخر فنا آخر فنا


 پس معصیت دیگر چرا آخر ز دنیا میروی


باشد غنیمت اینزمان کن توبه تا داری توان


برگرد، تو پیری یا جوان آخر ز دنیا میروی


 گفتا برای مرد و زن


 با خود بَری سه لا کفن آخر ز دنیا میروی...


زیباترین هدیه خداوند به زن حجاب است


زن عفیف زیباست وعفتش به او قدرتی می دهد که


قوی ترین مردان در برابر او به خضوع وادارمی کند


گل عفاف در بوستان حجاب می روید 


وعطرپاکی وجود زنان محجبه را قیمتی می کند


حجاب وپوشش برای پوشاندن زشتی های حیوانی است که فضائی برای ظهورزیبائی های انسانی پیدا شود


بالاترین سرمایه زن عفت و بهترین راه حفظ آن حجاب است 


غنچه زیباست چون گلبرگها را در میان گرفته و حجاب زیباست چون تو را در بر گرفته


خواهرم: حجاب مجوز ورود تو به بهشت است 


انتخاب با توست


بهشت یا جهنم؟


((خواهر مسلمانم بیاییم با این حجاب اسلامی خود خشنودی خداوند را برای خود خریداری کنیم.))


خدا به بعضی ها صدا داده قرآن رو با صوت می خونند دل همه رو می برند*


*به بعضی ها قیافه داده درباره خدا حرف میزنند و آدما رو با خدا رفیق می کنند*


*به بعضی ها انرژی مثبت داده کنارشون ک هستی مثل اینکه رفتی پیش خدا*


*به بعضی ها اخلاق خوب داده هر کاری می کنند یاد خدا میفتی*


*به بعضی ها نور داده! وقتی میان راه خدا رو نشونت میدن*


*به بعضی ها احساس و مهربونی داده با کاراشون یاد مهربونی و بنده نوازی خدا میفتی*


*خدا به همه ما یه چیزی داده*


*بگرد تو وجودت ببین به تو چی داده. همون رو بردار تو راه خدا خرج کن. هی نگو من ک صدا ندارم! من ک قیافه ندارم! من ک انرژی مثبت ندارم وووو*


*باور کن خیلی چیزها داری الکی خلقت نکرده! بشین فکر کن و سهم خودتو از بندگی خدا تو این دنیا پیدا کن*


*ببین چطوری می تونی یه نماینده و نشونه ی خدا باشی برای بقیه ببین چطوری می تونی جلوه ای از حضور خدا باشی و لبخند خدا رو هدیه بدی به این دنیا و آدماش*


 *إن شالله ک همه عاقبت بخیر بشیم*

 

 

 امیدوارم 


به زودی گره از کارت بازشه


امیدوارم 


خبر خوب بشنوی کل روزت قشنگشه


امیدوارم


 رابطه ات با عزیزترینهات عالی باشه


امیدوارم


از ته دل بخندی 


امیدوارم  


امروز بهترین روز تابستونت باشه


امروزتون قشنگـــــ

 ‌‌یاد خُــدا

چیزی که ما را از نـمـــاز محروم می کند:

 نه سرمای شدید است 


 و نه گرمای زیاد


 بلکـه ضــعفــ ایمان است


پس در هر شرایطی


بر نمازت پایبند باش


 

 






موضوعات مرتبط:
برچسب ها : اصرارآموختمداستانثروتصدقهاسکناس
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 98/5/27 توسط  دخت قشمی

 سه نکته مهم در ارتباط با تنبیه بدنی کودکان؛


1- یادگیری کودک از رفتارهای منفی بزرگسالان


کودکان چیزهای زیادی از طبیعت و آدم‌های پیرامون خود یاد می‌گیرند اما باز هم پدر و مادر مهم‌ترین الگوهای زندگی آنها هستند! 


امروزه والدین آنقدر مشغله کاری دارند که فرصت ندارند وقت خود را با فرزندان‌شان بگذرانند.


وقتی پدر یا مادر خسته از سرکار به خانه باز می‌گردد و می‌بیند فرزندش هنوز تکالیف مدرسه‌اش را انجام نداده،


عصبانی می‌شود و به شیوه‌های انضباطی مانند فریاد کشیدن و کتک زدن او متوسل می‌شود. این کار، غلط و ناجوانمردانه است.


2- عدم یادگیری روش‌های حل اختلاف بخاطر تنبیه بدنی کودک


تنبیه بدنی، حواس بسیاری از کودکان را پرت می‌کند. به این ترتیب آنها دیگر یاد نمی‌گیرند با شیوه‌های اجتماعی قابل قبول اختلاف خود با دیگران را حل کنند.

وقتی کودکی تنبیه بدنی می‌شود، احساساتی مانند خشم، ناامیدی و ترس بر روح و روان او حاکم می‌شود

. ممکن است او افکار انتقام‌جویانه در سر خود بپروراند و دیگر یاد نگیرد چگونه با موقعیت‌های مشابه روبه‌رو شود.

او هرگز یاد نمی‌گیرد در آینده چطور باید از پس یک اتفاق ناگوار بربیاید بنابراین به یک فرد خشن تبدیل می‌شود. 


3- آسیب جدی کودک در اثر تنبیه بدنی


تنبیه بدنی از بسیاری جهات می‌تواند خطرناک باشد، مثلا اگر در اثر خشم به صورت او سیلی بزنید ممکن است

برخورد انگشتان شما موجب آسیب‌دیدگی یا خونریزی در صورت او شود. ضربه زدن به نقاط ظریفی از صورت مانند چشم و گوش خیلی خطرناک است.

بعضی از کودکان در اثر تنبیه بدنی دچار آسیب دیدگی اعصاب شده، فلج می‌شوند یا جان خود را از دست می‌دهند.


 با کتک زدن کودک هیچ نتیجه ای نمیگیرید!


شما می‌توانید برای تربیت و کنترل فرزند خود از تکنیک‌های مثبتی مثل تقویت رفتارخوب، نادیده گرفتن رفتار‌های منفی خاص، صبوری، عشق ورزیدن به آن‌ها و کنترل خشم خود نسبت به کار اشتباه آن‌ها استفاده کنید.


تنبیه بدنی به هر شکلی که باشد قطعا بین شما و فرزندتان دیوار و حائل ایجاد می‌کند. خود ما از کسانی که به نوعی سعی می‌کنند به ما آسیب برسانند نفرت داریم. به هر حال این طبیعت انسان است و پدر و مادر باید بدانند تاثیر انضباطی تنبیه بدنی، سطحی و موقتی است.


برای ایجاد یک پیوند دائمی با فرزندتان باید در کنار آموزش نظم و انضباط، به او احترام هم بگذارید. تنبیه بدنی مولد احساس ترس است و برای همیشه بین والدین و فرزندان فاصله می‌اندازد. بسیاری از والدین اغلب به یاد نمی‌آورند که خودشان در دوران کودکی تا چه اندازه از تنبیه شدن متنفر بوده‌اند.


شیوه‌های مثبت و متعددی برای نزدیک شدن به کودک و یادآوری اشتباهاتی که مرتکب شده وجود دارد که پدر ومادر هوشمند باید آنها را جستجو و آزمایش نمایند.







موضوعات مرتبط:
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 98/5/27 توسط  دخت قشمی

‍ پدر


جوانی تعریف می کرد: با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت.


از هم جداشدیم. 


شب به تخت خوابم رفتم.


به خدا قسم اندوه قلب و عقلم را فرا گرفته بود...


مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم...


روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم. 


در آن نوشتم:


شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است.


آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟


به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست...


پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی


ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام داده‌ام.


وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم.


اشک از چشمانم سرازیر شد..


مواظب دل پدرها باشید...


دل پدرکه بشکنه متوجه نمیشی


مثل مادر نیست که بارونی شدن چشمهای مهربونش بهت بفهمونه که دلشو شکستی...


دل پدر که بشکنه هیچی نمیفهمی 


اما کمی دقت کنی شکسته شدن قامتش و اضافه شدن چین و چروک صورتش آتیشت میزنه...


پدرم دوستت دارم


وجود پدرم بهم ثابت کرد که مردها هم میتونن فرشته باشن


یک روز پدرتان از این دنیا می رود ... قبل از این که او را از دست دهید به او نزدیک شوید... 


اگر هم از دنیا رفته است یادش را گرامی دارید 


و بر او رحمت و درود







موضوعات مرتبط:
برچسب ها : پدرعشقدوستیدل شکستنمادرعزیزترازجان
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 98/5/27 توسط  دخت قشمی

 

«خداوندا برای من و مسلمانان در هر اندوهی، گشایشی، و بر هر تنگنایی، گریزگاهی و از هر بلایی، عافیتی عطا کن»
.
«خداوندا! قلبم را از دو رویی، کردارم را از ریا، زبان و گفتارم را از دروغ، و چشمم را از خیانت پاک بگردان، چرا که تو آگاهی به آنچه چشم در آن خیانت می‏کند و آنچه که قلب‌ها مخفی می‏نمایند»
.
«خداوندا! نفسی را از تو می‏خواهم که به دیدارت آرام بگیرد، به ببخشش تو، قانع و به قضای تو راضی باشد»
.
«خداوندا! تو به نهان و آشکار من آگاهی پس عذرم را بپذیر، و به حاجتم دانایی پس درخواستم را عطا بفرما»
.
«خداوندا! ایمانی را از تو خواستارم که یار همیشگی قلب من باشد. و یقینی صادقی را خواستارم که در پرتو آن بدانم جز آنچه شما مقدر فرموده‏ای، به من نمی‏رسد

و بدانم آنچه به من رسیده،‌ نمی‏توانسته که نرسد، و آنچه به من نرسیده، نمی‏توانسته که برسد».

«خداوندا! ایمانی را از تو خواستارم که با آن هدایت یابم،‌ و نوری را، که از آن پیروی کنم و روزی حلالی را، که به آن قناعت نمایم»
.
«خداوندا! کاری کن که با همه قلبم تو را دوست بدارم، و با کل سعی و تلاشم رضایت تو را بجویم»
.
«خداوندا! کاری کن که همه محبت و تلاشم در راستای رضایت تو باشد»
.
«خداوندا! آنچه را از دوست داشتنی‏هایم که از من دور کرده‏ای،‌ آن را نیرویی برای انجام آنچه دوست‌داری تبدیل بگردان، و مرا برای خودت، آنگونه کن که دوست‌داری».

آمین یا رب العالمین




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 98/5/23 توسط  دخت قشمی

??الهی 

تقدیرمان را به قلم زرین لطف و

غفران و احسانت رقم بزن 

و جمیع خیر دنیا 

و آخرت را نصیب‌مان کن

و توفیق ده تا در مسیر سبز بندگی 

و طاعتت ثابت قدم باشیم 

و نه راه کسی را ببندیم 

و نه بی‌راهه رویم


??الها

درکشاکش زندگی دست به امید

توداریم، مارا از لطف وکرمت سرشارکن


??خدایا 

ای پناه بی پناهان وای بخشایشگر 

تورا سپاس میگویم 


??الهی

وجودمان، فکرمان، نیت‌مان،

دست‌مان، قدم‌مان، بیان‌مان، 

عمل‌مان را جز در رضای خودت 

یارای حرکت مده 

و دست ما را 

به ریسمان محکم خودت گره بزن


آمین






موضوعات مرتبط:
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 98/5/22 توسط  دخت قشمی
<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

شمارنده

دریآفت کد بـالآبـر حجاب





تمامی حقوق این وبلاگ برای حرف خواهرانه . دخترونه . مهربانی . دوستی . الله بامن است . حجاب محفوظ است .